نظری که شما قصد پاسخ دادن به آن را دارید وجود ندارد.
اختصاصی سایت موسیقی ما؛ یادداشتهای دکتر محمدرضا چراغعلی درباره اجراهای جشنواره موسیقی فجر - 2
یادم کن تا هستم
[ دکتر محمدرضا چراغعلی - آهنگساز و منتقد موسیقی ]
تولد ارکستر ملی ایران با بازگشت فریدون شهبازیان به عرصه اجرا و حضور مجدد علیرضا افتخاری بعد از حدود 8 سال شب گذشته اتفاق افتاد. شور و شعف اجرا برای مردم به وضوح در حرکات علیرضا افتخاری دیده میشد و این واقعیت که این مردم هستند که هنرمند را میسازند، به شدت ذهنم را درگیر کرده بود.
مگر میشود از صدا، احساس و لحن یکی از زیباترین تصنیفخوانان موسیقی ایران به راحتی گذشت.
تولد ارکستر ملی ایران همراه بود با خاطرهبازی با نسلی که موسیقی ارکسترال ایرانی را جدیتر دنبال میکردند. «نیلوفرانه»، «در هوای تو»، «شور عشق» و ... بخشهایی از زندگی و روح عاشقانه همه ماست؛ بدون شک.
فریدون شهبازیان تدارک اجرایی را دیده بود که از توان حداکثری جوانان نوازنده متعهد و هنرمند بهره ببرد و این بیشتر به خاطر مدیریت ذاتی شخص شهبازیان است و جسارتا شاید کمتر به نحوه رهبری و ساماندهی ارکستر مربوط ¬شود. حضور و ظهور جوانان جدید در عرصه موسیقی ارکسترال شاید یکی از بزرگترین پیامدهای تولد ارکستر ملی ایران باشد.
تنها در این میان چند نکته به ذهن میرسد؛ انتخاب قطعات اجرا به سمت و سویی رفته بود که عمدتا کارهای تضمینی و کم ریسکی بودند. به این جهت که عمدتا قطعات خاطرهانگیز که شاید مخاطب بیشتر به سابقه شنیداریاش رجوع میکرد و همان سابقه کمک حال شنیدهشدن اجرای زنده همین قطعات بود. شاید هم این انتخاب هوشمندانه بوده است. چراکه ناخواسته مخاطب خروجی صدای ارکستر را با اثر ضبطشده و بارها شنیده شده مطابقت میدهد و نهایتا اثر مطلوبی را میشنود؛ اگرچه به دلایل متفاوت اجرای صحنهای با اثر منتشرشده فاصله دارد.
طراوت صدای علیرضا افتخاری کمی دستخوش تغییر شده است گرچه بدون شک از نظر من هنوز هم یکی از زیباترین و جذابترین تصنیفخوانان حال حاضر است. به نظر میرسد در نتهای بالا محدودهی سُل کمی فشار روی صدای خواننده است و بدیهی است امکان انتقال کوک ارکستر به جهت بد دست بودن برای سازها میسر نبوده است. این بهخصوص در قطعه ساقینامه و عمدتا در پارت دوم اجرا مشهودتر بود. ناهماهنگی در اجرای قطعه ساقینامه هم شاید متاثر از همین دور بودن از اجراهای صحنهای ارکسترال جدی باشد.
در بحث اجرای ارکسترال بالانس صدای زهیها بسیار متناسب و خوب بود، هم از لحاظ حجم و هم از لحاظ کوک، خصوصا باس ارکستر متناسب صدا میداد. نکتهای که به نظر میرسید بالانس سازهای بادی چوبی با ارکستر زهی در مواقعی که انسامبل کامل اجرا میشد کمی لاغر و کم حجم بود ولی با وجود صدابرداری در مواقع اجرای سولو فلوت و کلارینت وضوح خوبی داشت.
بسیاری از لحظات بادی چوبیها بهصورت انیسون (unison) زهیها را همراهی میکردند که در حجم کلی ارکستر تاثیر مثبت داشت. قطعات اجرایی از لحاظ فرم کمی مونوتون به نظر میرسیدند و کمتر حرکات پلیریتمیک دیده میشد و این البته شاید خصلت ذاتی تصنیف هم باشد ولی در قطعات بیکلام استاد دهلوی این مورد به نظر نمیرسید. هارمونیهای پیشرفتهتر و حرکات جابجایی بازههای صدایی در ارکستر زیباتر بود.
متاسفانه در چهارمضراب شوشتری اجرای سولوی ویلن از استحکام لازم برخوردار نبود . انگشتگذاری فالشی بسیار داشت علیرغم میدان دادن به جوانان ارکستر شاید کمی این انتخاب زود و عجولانه بود. در ضمن اینکه تمپوی این قطعه از واقعیت اجرای اصلی بسیار پائینتر بود. ای کاش در قطعات چند بخشی، تمهیدی فراهم میشد تا فرمات بین قطعات کمی کوتاهتر میشد که نه مردم به جهت اتمام قطعه به اشتباه میافتادند و نه رهبر ارکستر مجبور بود با اشاره دست به مردم سکوت دهد.
اجرای ارکستر ملی ایران موید روزهای خوب را میدهد. اگر ذائقه و سن مخاطب امروز را هم در آینده لحاظ کنیم باید بپذیریم که نوع موسیقی و تفکر جوانان سال 75 با جوانان امروزی سال 95 خیلی تفاوت کرده است و نوآوری و مدرنیته در فرم و اجرا نیاز اصلی اجرا است. ارکستر نیاز به تزریق نیروهای سازنده جوان و رپرتوارهای پرتحرکتر دارد.
بدون شک فریدون شهبازیان از موزیسینها و مدیران درجه یک موسیقیایی ایران است و همین باعث بالاتر رفتن سطح توقع از این هنرمند شایسته را دارد.
هنوز ذهنم درگیر این موضوع است که شاید مهمترین پیام ارکستر ملی ایران در این شب، این بود: تا هستم یادم کن، ای امید زندگانی ...
مگر میشود از صدا، احساس و لحن یکی از زیباترین تصنیفخوانان موسیقی ایران به راحتی گذشت.
تولد ارکستر ملی ایران همراه بود با خاطرهبازی با نسلی که موسیقی ارکسترال ایرانی را جدیتر دنبال میکردند. «نیلوفرانه»، «در هوای تو»، «شور عشق» و ... بخشهایی از زندگی و روح عاشقانه همه ماست؛ بدون شک.
فریدون شهبازیان تدارک اجرایی را دیده بود که از توان حداکثری جوانان نوازنده متعهد و هنرمند بهره ببرد و این بیشتر به خاطر مدیریت ذاتی شخص شهبازیان است و جسارتا شاید کمتر به نحوه رهبری و ساماندهی ارکستر مربوط ¬شود. حضور و ظهور جوانان جدید در عرصه موسیقی ارکسترال شاید یکی از بزرگترین پیامدهای تولد ارکستر ملی ایران باشد.
تنها در این میان چند نکته به ذهن میرسد؛ انتخاب قطعات اجرا به سمت و سویی رفته بود که عمدتا کارهای تضمینی و کم ریسکی بودند. به این جهت که عمدتا قطعات خاطرهانگیز که شاید مخاطب بیشتر به سابقه شنیداریاش رجوع میکرد و همان سابقه کمک حال شنیدهشدن اجرای زنده همین قطعات بود. شاید هم این انتخاب هوشمندانه بوده است. چراکه ناخواسته مخاطب خروجی صدای ارکستر را با اثر ضبطشده و بارها شنیده شده مطابقت میدهد و نهایتا اثر مطلوبی را میشنود؛ اگرچه به دلایل متفاوت اجرای صحنهای با اثر منتشرشده فاصله دارد.
طراوت صدای علیرضا افتخاری کمی دستخوش تغییر شده است گرچه بدون شک از نظر من هنوز هم یکی از زیباترین و جذابترین تصنیفخوانان حال حاضر است. به نظر میرسد در نتهای بالا محدودهی سُل کمی فشار روی صدای خواننده است و بدیهی است امکان انتقال کوک ارکستر به جهت بد دست بودن برای سازها میسر نبوده است. این بهخصوص در قطعه ساقینامه و عمدتا در پارت دوم اجرا مشهودتر بود. ناهماهنگی در اجرای قطعه ساقینامه هم شاید متاثر از همین دور بودن از اجراهای صحنهای ارکسترال جدی باشد.
در بحث اجرای ارکسترال بالانس صدای زهیها بسیار متناسب و خوب بود، هم از لحاظ حجم و هم از لحاظ کوک، خصوصا باس ارکستر متناسب صدا میداد. نکتهای که به نظر میرسید بالانس سازهای بادی چوبی با ارکستر زهی در مواقعی که انسامبل کامل اجرا میشد کمی لاغر و کم حجم بود ولی با وجود صدابرداری در مواقع اجرای سولو فلوت و کلارینت وضوح خوبی داشت.
بسیاری از لحظات بادی چوبیها بهصورت انیسون (unison) زهیها را همراهی میکردند که در حجم کلی ارکستر تاثیر مثبت داشت. قطعات اجرایی از لحاظ فرم کمی مونوتون به نظر میرسیدند و کمتر حرکات پلیریتمیک دیده میشد و این البته شاید خصلت ذاتی تصنیف هم باشد ولی در قطعات بیکلام استاد دهلوی این مورد به نظر نمیرسید. هارمونیهای پیشرفتهتر و حرکات جابجایی بازههای صدایی در ارکستر زیباتر بود.
متاسفانه در چهارمضراب شوشتری اجرای سولوی ویلن از استحکام لازم برخوردار نبود . انگشتگذاری فالشی بسیار داشت علیرغم میدان دادن به جوانان ارکستر شاید کمی این انتخاب زود و عجولانه بود. در ضمن اینکه تمپوی این قطعه از واقعیت اجرای اصلی بسیار پائینتر بود. ای کاش در قطعات چند بخشی، تمهیدی فراهم میشد تا فرمات بین قطعات کمی کوتاهتر میشد که نه مردم به جهت اتمام قطعه به اشتباه میافتادند و نه رهبر ارکستر مجبور بود با اشاره دست به مردم سکوت دهد.
اجرای ارکستر ملی ایران موید روزهای خوب را میدهد. اگر ذائقه و سن مخاطب امروز را هم در آینده لحاظ کنیم باید بپذیریم که نوع موسیقی و تفکر جوانان سال 75 با جوانان امروزی سال 95 خیلی تفاوت کرده است و نوآوری و مدرنیته در فرم و اجرا نیاز اصلی اجرا است. ارکستر نیاز به تزریق نیروهای سازنده جوان و رپرتوارهای پرتحرکتر دارد.
بدون شک فریدون شهبازیان از موزیسینها و مدیران درجه یک موسیقیایی ایران است و همین باعث بالاتر رفتن سطح توقع از این هنرمند شایسته را دارد.
هنوز ذهنم درگیر این موضوع است که شاید مهمترین پیام ارکستر ملی ایران در این شب، این بود: تا هستم یادم کن، ای امید زندگانی ...
منبع:
سایت موسیقی ما
تاریخ انتشار : سه شنبه 28 دی 1395 - 19:36
دیدگاهها
شب بسیار خوبی بود.امیدوارم همکاری ارکستر ملی و اساتید افتخاری و شهبازیان ادامه پیدا کند تا در آینده شاهد اجراهای دیگر باشیم
افتخاری استاد عزیز
عاشق عليرضا افتخاري هستم
خيلي زيبا اجرا كردن ، صداي اقا افتخاري خيلي دلنشينه
کاش از این سرمایه ارزشمند بهتر وبیشتر استفاده بشه استاد افتخاری از بزرگان وپیشکسوتان موسیقی سنتی هستند
صدای زیبای موسیقی
افزودن یک دیدگاه جدید