22 شهریور 94
خواننده:
آهنگساز:
ترانهسرا:
تنظیمکننده:
میکس و مستر:
ایمان تیموریان
متن ترانه
یه بغضی تو گلو دارم که در بند شکستن نیست
توی آیینه ها دیگه حضور صورت من نیست
دلم میخواد ببارم اشکامو رو تن شعرم
بذار از عمر من کم شه برای بودن شعرم
واسه این عشق رو یادم داد که تو مشت خودش باشم
تو جنگ بین من با غم خودم پشت خودش باشم
میدونست تو همین روزا من از این جمع کم میشم
ولی باور کن آخر باز خودم عشق خودم میشم
دلم یک چشم خون میخواد دلم از من جنون میخواد
از این مردی که افتاده یه پوست و استخوون میخواد
واسه این عشق رو یادم داد که تو مشت خودش باشم
تو جنگ بین من با غم خودم پشت خودش باشم
میدونست تو همین روزا من از این جمع کم میشم
ولی باور کن آخر باز خودم عشق خودم میشم
توی آیینه ها دیگه حضور صورت من نیست
دلم میخواد ببارم اشکامو رو تن شعرم
بذار از عمر من کم شه برای بودن شعرم
واسه این عشق رو یادم داد که تو مشت خودش باشم
تو جنگ بین من با غم خودم پشت خودش باشم
میدونست تو همین روزا من از این جمع کم میشم
ولی باور کن آخر باز خودم عشق خودم میشم
دلم یک چشم خون میخواد دلم از من جنون میخواد
از این مردی که افتاده یه پوست و استخوون میخواد
واسه این عشق رو یادم داد که تو مشت خودش باشم
تو جنگ بین من با غم خودم پشت خودش باشم
میدونست تو همین روزا من از این جمع کم میشم
ولی باور کن آخر باز خودم عشق خودم میشم
افزودن یک دیدگاه جدید